جدول جو
جدول جو

معنی صاحب الستر - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب الستر(حِ بُسْ سَ)
پرده دار: او با پرده دار که ایشان صاحب الستر میگویند بگفت... (سفرنامۀ ناصرخسرو)
لغت نامه دهخدا
صاحب الستر
پرده دار پرده دار: او با پرده دار - که ایشان صاحب الستر میگویند - بگفت
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب الستر((~ُ. سِّ))
پرده دار
تصویری از صاحب الستر
تصویر صاحب الستر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب افسر
تصویر صاحب افسر
صاحب تاج، دارای افسر، تاجدار
صاحب افسر گردون: کنایه از حضرت عیسی
فرهنگ فارسی عمید
(حِ بُسْ سَ نَ)
سال خدا. سال خداه. اصطلاح احکام نجومی. رجوع به سال خداه شود
لغت نامه دهخدا
(حِ بُلْ حَ)
در مجمل التواریخ آرد که چون بلاش بن خسرو خبر یافت که رومیان به شهر پارسیان سپاه خواهند آورد، از ملوک طوایف یاوری خواست و هر کسی او را مال و سپاه بی اندازه فرستاد و قوی گشت، پس صاحب الحضر را که از دست ملوک طوائف بر سرحد روم بود بر ایشان مهتر کرد و پیروزی یافت بر سپاه روم و پادشاه وقت را بکشت. (مجمل التواریخ ص 60)
لغت نامه دهخدا
(حِ بُلْ بَ)
آذری طوسی آن را لقب برادر زردشت گفته و در ’جواهرالاسرار’ در شرح قصیدۀ معروف خاقانی که با مطلع ذیل شروع میشود:
فلک کژروتر است از خط ترسا
مرا دارد مسلسل راهب آسا
می گوید: ’در زمان گشتاسب دو برادر بودند، یکی را صاحب البحر میگفتند و یکی را زردهشت. سی سال دعوت زحل کردند، تا چنان شدند در خوارق عادات که هرچه خواستندی کردندی ودو کتاب ساختند در جادوی و جملۀ سحرها در او نوشتند و آن را زند و اوستا نام کردند، و زردهشت دعوی پیغمبری کرد، و گشتاسب به او ایمان آورد، و خلق بدان کتابها کار میکردند، تا زمان مزدک’. از چهار برادر زردشت نام هیچ یک لفظاً و کتابهً و معناً مناسبتی با صاحب البحر ندارد، و ظاهراً لقب صاحب المجوس که مؤلفین اسلامی (مانند طبری در ظهور زردشت و ابوالحسن علی بیهقی در داستان سرو کشمر در تاریخ بیهق ص 281) به زردشت داده اند با حذف سین و تحریف، بعدها موجب گردیده که آن را صاحب البحر خوانند و نام برادر وی دانند. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی صص 112- 113)
لغت نامه دهخدا
(حِ اَ سَ)
تاجدار:
قامت صاحب افسران حلقۀ افسری شده
برده سجود افسرش با همه صاحب افسری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاحب الدار
تصویر صاحب الدار
صاحب سرای خداوند خانه: خانه خدا کدخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب العصر
تصویر صاحب العصر
خداوند عهد صاحب زمان، مهدی بن حسن ع
فرهنگ لغت هوشیار
خداوند سال: سال خداه را بتازی رب السنه و صاحب السنه میگویندو علمای نجوم درین باره اقوال مختلف نقل کرده اند: گروهی از پارسیان گویند که سال خداه خداوند برج انتهاست هنوان سال خداه را خداوند ساعت گویند. نزد رومیان کوکب مبتزاست در طالع. نزد بعضی خداوند اول نه بهر از برج انتها سال. و نزد طایفه ای قابل تدبیر است و نزد برخی قابل تدبیر قمر و نزد گروهی از پارسیان خداوند طالع سال نزد هرمس نخستین کوکبی است که شکل او در طالع سال بدل گردد بنقل از برجی ببرجی یا از جهت عرض بدیگری و نزد جماعتی صاحب نوبت است از طالع قران. اصح و اشهر اقوال آنست که بیرونی در التفهیم گوید: سال خداه کوکبی است که در تحویل سال عالم در طالع باشد یا یکی اوتاد دیگر و باشهادت اندر موضع خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب افسر
تصویر صاحب افسر
دارنده تاج تاجدار. یا صاحب افسر گردون. عیسی ع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب ستر
تصویر صاحب ستر
پرده دار
فرهنگ لغت هوشیار